بورس ایران از قواعد رایج بورس های جهان پیروی نمی کند

جهان صنعت نیوز: دکتر عباس هُشی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی، حسابدار رسمی و حسابرس معتمد بورس و بانک مرکزی معتقد است که نبض بورس ایران در دست عده ای معدود است و با این که قواعد و مقررات آن، ترجمه ای از بورس نیویورک است؛ اما از نظر محتوا کاملا سلیقه ای و به دست اشخاص خاصی اداره می شود. گفت وگوی جهان صنعت نیوز با این صاحب نظر اقتصادی را در ادامه می خوانید:

جناب آقای دکتر هشی، اگر بخواهیم مهم ترین خصلت های بازار سرمایه ایران را مشخص کنیم، عمده ترین آن ها چیست؟

یکی از ویژگی های بازار سرمایه ما این است که بیش از ۹۰ درصد بازار، دست شرکت های هلدینگ خصولتی است که متعلق به نهادهایی مانند دولت، بیناد مستضعفین، صندوق بازنشستگی دولت، صندوق بازنشستگی نفت، صندوق بازنشستگی نیروهای انتظامی، سپاه و غیره است.

مدیریت این شرکت ها همگی توسط یک کارمند حقوق بگیر انجام می شود که در بهترین حالت خود او هم درصدی سهم دارد.
بخشی از بانک های ما دولتی هستند و برخی دیگر هم که ظاهری خصوصی دارند، عمدتا خصولتی هستند. بانک مرکزی دهه ۷۰ شرطی برای بانک های خصوصی گذاشت که کسی می تواند عضو هیات مدیره باشد که سابقه بانکی داشته باشد. با این کار عملا کاری برای مدیران بازنشسته بانک های دولتی درست کردند. این ها آمدند و سهمی از بانک ها را خریدند که سهم زیادی هم نیست.

در بانک های خصوصی هم که سهم مدیران بیشتر از یکی دو درصد نیست. درنتیجه سهام عمده دست حقوقی هاست و همین ها بازیگر اصلی بازار سهام هستند و تصمیم می گیرند که بخرند یا بفروشند. این ها در مواقع خاص و بحرانی، بازارسازی می کنند و عده ای هم برای خرید هجوم می آورند. گاهی هم روزنه خوبی ایجاد می کنند و سهم ها را می فروشند. درواقع عملکرد این ها مانند فعالان بازار طلاست که مثل شریک عمل می کنند و هر روز عصر دارایی شان به طلا تبدیل می کنند و حساب هایشان را بین خودشان خرید و فروش می کنند.

خب در این شرایط افراد عادی چطور می توانند طبق فرمول های متعارف بورسی عمل کنند و توی این بازار بمانند؟

در میان افراد عادی کسی برنده است که هر روز تصمیم بگیرد. با این حال تعیین قیمت ها باز دست بازار نیست. قیمت سهام شرکت های زیان ده ماه اصولا زیر ۱۰۰ تومان بود؛ مثلا سهام بانک ملت ۶۵ تومان قیمت خورد؛ اما آن زمان آقای کرد زنگنه گفت من جرات نمی کنم سهم را زیر قیمت بفروشم، یکی از بازارگردان های اصلی هم آن زمان گفت: «مال دولتی را که زیر قیمت نمی فروشند». پس سهم بانک ملت به قیمت ۱۰۰ تومان و یک ریال عرضه شد. پس بازیگر اصلی بازار سرمایه ما حقوقی ها هستند که باهم همپوشانی دارند و بازارگردانی را انجام می دهند.

دلیل این که تحولات بین المللی و داخلی تاثیر مستقیم و فرموله شده ای روی بازار سهام ندارد به همین مساله بر می گردد؟

بله. در دنیا هر لحظه جنگ بشود، بازار بورس سقوط می کند و آدم های عادی به سمت خرید طلا یا سکه می روند که قدرت چرخش داشته باشد. اما مساله این است که پول های بزرگ دست آدم های اصلی است، مثلا ۹۰ درصد سپرده های بانکی مربوط به یک درصد از جمعیت است که پولشان را به عنوان تضمین ضمانتامه و غیره در بانک می گذارند .

بورس ایران از قواعد رایج بورس های جهان پیروی نمی کند

فقط ۱۰ درصد از سپرده ها مربوط به آدم های عادی است. به قول دکتر نورخش خدابیامرز پیر زن و پیرمردهایی که چمشان به سود این سپرده هاست. این است که در شرایط خاص این ها خودشان به دستور می خرند و به دستور هم می فروشند و می بینیم وقتی اتفاقی رخ می دهد و به جای این که بورس سقوط کند، صعود می کند؟

حالا سوال این است که اصولا هدف اصلی بازار سرمایه چیست و در این چرخه نامتعارف، بورس چنین هدفی را می تواند محقق کند؟

کار بازار سرمایه ایجاد مسیر برای پول های کوچک است که در اقتصاد کشور نقش آفرین باشد و رونق چرخه اقتصاد را تضمین کند. این فلسفه پس انداز در بانک هم هست. بانک پول را به کننده کار می دهد که صورت های مالی مشخصی داشته باشد و برگشت پول و سود آن را تضمین کند. بانک باید بداند که گیرنده تسهیلات می تواند قسط های وام را پرداخت کند یا نه.این یک اصل برای وام دادن است. اصل این است که وام را به کسی می دهند که پس بدهد. این اصل در ایران وجود ندارد.

صورت های مالی و حسابرسی بعد از این همه سال که از بانکداری دولتی و بانکداری خصوصی گذشته، تازه مورد توجه قرار گرفته است. وام که اصلش بر پس دادن است این جا اصلش بر پس ندادن است و این شده است مصیبتی به نام معوقه های بانکی که دلیل آن عدم استفاده از صورت های مالی حسابرسی شده، وام دادن سفارشی و پارتی بازی و رفیق بازی است.

علاوه بر بانک جایی که پول هدایت می شود، بازار سرمایه است؛ و چون ریسک بازار سرمایه بیشتر است پس باید سودش هم بیشتر باشد. اما چیزی که سود و بازده را تحت تاثیر قرار می دهد رقابت ناسالم است. در ایران ما رقابت ناسالم داریم.

با این که تمام قوانین بورس ما ترجمه شده از مقررات بورس نیویورک است، اما محتوای آن کاملا شخصی و سلیقه ای است.
در کشورهای صاحب بورس، که قوانین ما از آن استخراج شده، تمرکز بر یک بازار کاراست، تا پول به حوزه تولید تزریق شود.

درحالی که ۹۰ درصد عملیات بازار بورس ما خرید و فروش سهم است به پول در دست واسطه ها قرار دارد. این جا وقتی که بازده سود بازار سرمایه زیر ۱۵ درصد است، دولت اوراق مشارکت ۱۸ درصدی صادر می کند و مردم پول ها را بیرون می کشند به آن سمت می برند.

پس ما شرایط عادی نداریم. در ظاهر ما آینه بورس نیویورک هستیم اما از نظر محتوایی شامل سیاست ها و نظرات شخصی است.

این تفاوت عملکرد محتوایی در خصوص حوزه نظات چطور است؟ یعنی دولت تا چه حد باید در بورس دخالت داشته باشد؟

در بورس های دنیا هیچ وقت دولت دخیل نیست. نظارت از سوی آدم های متخصصی است که منتخب خزانه داری یا ارگان های نظارتی اند و هیات نظارت را تشکیل می دهند.

ما این جا هیات نظارتی داریم که شاه ندارد. وزیر اقتصاد، نماینده مجلس، وزیر بازرگانی، وزیر تعاون، رییس بانک مرکزی و… همین طور متخصانی از بازار که از سهم بازهای درجه یک اند، هیات نظارت را تشکیل می دهند. وزیر هم یک سر دارد و هزار سودا، بنابر این نظارت ما شکلی و ماشین امضایی است و مثل جاهای دیگر نیست.

وزیر اقتصاد، بالاترین مقام اقتصای کشور است. سیاست های اقتصادی را اجرا می کند، مسئولیت حسابرسی و نظارتی هم دارد، در تدوین استانداردها و مقررات بازار سرمایه هم دخالت دارد. این وضعیت نیازمند آدم بحرالعلومی است که همه این تخصص ها را داشته باشد. پس ناچار تفویض اختیار می کند و خودش به ماشین امضا تبدیل می شود.

هرچند اگر جایی مشکلی پیش بیاید درنهایت وزیر باید پاسخ گو باشد. این ها از جمله دلایل رفتار غیر عادی درخرید و فروش یا هجوم مردم یا فرارشان از بازار سرمایه است.

حال با این اوصاف، سوال این است که آیا دخالت یا حتی تشویق وزیر اقتصاد یا مقام های اقتصادی و دولتی برای اقبال مردم به بازار بورس چه نتیجه ای می تواند داشته باشد؟

درسال ۸۰ که بورس درحال سقوط بود، آقای عبده، وزیر دارایی را به بورس آورد و تبلیغاتی هم پیرامون این بازدید صورت گرفت، اما به جای این که شاخص بالا برود، سقوط کرد. این شد که کارگزاران گفتند، لطفا دیگر وزیر را نیاورید. آقای احمدی نژاد هم وقتی رییس جمهور شد گفت: بورس قمارخانه است، درحالی که باید می گفت بورس مثل یک کازینویی است که بازیگر اصلی اداره اش می کند، بعد به او گفتند اوضاع خراب است و او هم مساله شاخص برایش مهم شد تا این که اوضاع بهتر شد.

به این خاطر من توصیه می کنم مقام های دولتی اصلا درباره بورس حرف نزنند. این ناشی از بی اعتمادی مردم به دولت است. اگر امروز وزیر اقتصاد بیاید و بگوید که حسابرسی، شفافیت و اصلاح قیمت ها و کاهش تصدی گری اجباری است، با این حال من نوعی همه کارهایی که می خواهم انجام دهم برعکس خواهد بود.

بنابراین توصیه من به آقایان این است که لطفا بازار را به حال خودش بگذارید. چون دخالت شان تاثیر عکس دارد.

اخبار برگزیدهاقتصاد کلانبانک و بیمهپیشنهاد ویژهگفت‌وگو
شناسه : 82676
لینک کوتاه :
دکمه بازگشت به بالا