توسعه برای آزادی یا آزادی برای توسعه

محمدقلی یوسفی *

درباره توسعه و آزادی بسیار شنیده و خوانده ایم. برخی توسعه را راهی برای رسیدن به آزادی می دانند و برخی نیز معتقدند این آزادی است که ما را به توسعه می رساند. برای آنکه بدانیم توسعه راه رسیدن به آزادی است و یا بالعکس، باید در وهله اول درک درستی از مفاهیم توسعه و رفاه داشته باشیم.


برخلاف مباحث مرتبط با علوم طبیعی، اقتصاد و توسعه علم بررسی مسائل اجتماعی است که نقش تصمیمات و اختیارات انسانی در چگونگی شکل گیری آن بسیار پررنگ است. بنابراین توسعه یک ارگانیزم اجتماعی است، به این معنا که توسعه و تکامل حول محور آدمی قرار دارد و عامل پیشرفت در آن انسان است. به عبارتی دقیق تر، این عامل انسانی است که باعث تکامل و پیشرفت اقتصادی می شود. در این بین باید تاکید کرد که انسان تنها عامل و ابزار رسیدن به توسعه نیست، بلکه هدف نیز محسوب می شود. یعنی انسان هم هدف توسعه است و هم وسیله دست یابی به توسعه و هر تعریفی در این خصوص باید حول محور آزادی انسان (آزادی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) مطرح شود.

در این میان وقتی حرف از آزادی می زنیم باید نوک پیکان را به سمت مسائل حقوق بشر بگیریم و بر تامین حق آزادی افراد در جامعه تاکید کنیم. در این زمینه هم باید اشاره کرد که تنها کشورهایی به توسعه یافتگی رسیده اند که مسائل آزادی فردی را به عنوان یک اصل اولیه برای پیشرفت خود پذیرفته اند. با این محورها نمی توانیم توسعه یافتگی را تنها به آزادی تجارت محدود و تصور کنیم که رشد تجارت به تنهایی می تواند مسیر توسعه را برای یک کشور هموار کند. این موضوعی است که آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد کلاسیک نیز در گذشته های دور در خصوص آن نظریه پردازی کرده و محدود کردن توسعه و آزادی جامعه به آزادی تجارت را توطئه تجار خوانده است. بنابراین اگر آزادی را بدون توجه به بنیان های آن یعنی حقوق مالکیت و آزادی فردی و اجتماعی و تنها با محدود کردن آن به آزادی تجاری تعریف کنیم، هم به آزادی جفا کرده ایم و هم به توسعه.

آزادی اما ابعاد گسترده ای دارد و تا زمانی که انسان آزاد نباشد و از حقوق مالکیت تضمین شده برخوردار نباشد چگونه می تواند در عرصه های اقتصادی و تولیدی خوش بدرخشد؟ آیا محدود کردن آزادی انسان مانعی برای تولید نخواهد بود؟ در توضیح این مساله باید گفت که آزادی همواره در برابر دولت قرار دارد به این معنا که آزادی به وسیله دولت تضمین نمی شود و این نگاه نادرستی است که دولت را تضمین کننده آزادی افراد و جامعه بدانیم. پررنگ کردن نقش دولت در اقتصاد در حقیقت به معنای محدود کردن آزادی است، چرا که تصمیمات دولتی همواره جای تصمیمات خصوصی را می گیرد و این دولت است که به ما می گوید در چه حوزه هایی سرمایه گذاری کنیم و یا حتی چه کالاهایی را مصرف کنیم.

بنابراین مداخله دولت باعث محدود شدن انسان می شود و به توسعه یافتگی کمکی نمی کند حال آنکه توسعه یک مجموعه تفکیک ناپذیر از آزادی، رفاه، گسترش فرصت ها و انتخاب ها و برقراری اصول حقوق بشر در یک جامعه مدنی است که از طریق یک فرآیند تکاملی خودانگیخته تحقق پیدا می کند.

وقتی صحبت از جامعه مدنی می کنیم منظورمان یک جامعه آزاد مستقل از دولت است که بر اساس یک نظم خود انگیخته می تواند ترسیم گر مسیر توسعه و پیشرفت یک کشور باشد. در منطقه خلیج فارس ما با کشورهایی روبرو هستیم که در حال طی کردن مراحل رشد اقتصادی هستند اما به نظر می رسد هنوز بنیان های آزادی همه جانبه در این کشورها پیاده سازی نشده است. این مساله به این معناست که نمی توان آزادی را به صورت اصلاحات جزئی اقتصادی در نظر گرفت. به عبارتی، این برداشت نادرستی است که آزادی تجاری در کشورهای عربی منطقه خلیج فارس را تنها ملاک توسعه یافتگی این کشورها قرار دهیم. آزادی تجاری تنها یک مرحله از مراحل رسیدن به توسعه یافتگی است و به تنهایی نمی تواند تضمین کننده پیشرفت یک کشور باشد.

آزادی پایدار آن آزادی است که به صورت یک نظم خودانگیخته در جامعه شکل بگیرد، امنیت را تضمین و آزادی فردی و اجتماعی را تامین کند. کشورها باید بتوانند آزادی خود را از طریق مکانیزم بازار تامین کنند به طوریکه قانون حاکم باشد و نیروهای مخالف و احزاب مختلف سیاسی بتوانند حضور چشمگیر در حوزه تصمیم گیری داشته باشند. بر این اساس باید گفت که یک جامعه آزاد یک جامعه انعطاف پذیر متغیر است نه یک جامعه کم تحرک و ایستا.

به طور کلی دو رویکرد در خصوص توسعه وجود دارد؛ نخست رویکرد عقلانیت سخت گرا که اعلام می کند دولت ها می توانند نقشه راه بدهند و جامعه را با نگاه از بالا به پایین مهندسی کنند. اما رویکرد دوم توسعه نگاه از پایین به بالا دارد و به صورت یک نظم خودانگیخته و توسط ارکان یک جامعه شکل می گیرد نه از طریق مهندسی و به دست نهادهای قدرت دولتی. این رویکرد در حقیقت مبتنی بر اقتصاد آزاد است و فعالیت دولت را محدود می بیند. بنابراین اینجا توسعه به عنوان یک فرآیند تکاملی تعریف می شود و به معنای محدودسازی نقش دولت در تصمیم گیری های اقتصادی است. در این میان برخی با به کار بردن اصطلاح رقابت در بازار و صدور مجوز برای فعالیت صنف های مختلف اعلام می کنند که دولت عرصه را برای رقابت اقتصادی فراهم کرده است.

اما رقابت زمانی معنا پیدا می کند که دولت اراده ای در هدایت اقتصاد و بازار نداشته باشد. در حقیقت رقابت یعنی نبود دولت و نبود دولت یعنی تامین آزادی و باز گذاشتن زمینه های فعالیت افراد در اقتصاد که به سرمایه گذاری و تولید می انجامد. دولت نهادی است که تنها انحصارگرایی می کند و تنها منافع گروه های وابسته به خود را در اقتصاد تضمین می کند و این ضد آزادی و توسعه است. بنابراین توسعه باید به عنوان یک نظم آزاد و خود انگیخته و داوطلبانه تعریف شود که باعث پیشرفت یک کشور می شود. با دستور و سرکوب اما هیج جامعه ای به موفقیت نمی رسد، حتی اگر رشد اقتصادی بالایی داشته باشد. چنین توسعه ای نیز تنها از طریق تضمین حق آزادی افراد در جامعه محقق می شود و اینجاست که نتیجه می گیریم آزادی راه رسیدن به توسعه است نه توسعه ابزار دست یابی به آزادی.

*استاد تمام دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی

اخبار برگزیدهپیشنهاد ویژهیادداشت
شناسه : 311089
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا