داستان طنز داغ و پنجره سرد!

هومن جعفری- اگر می‌بینید بعضی از روزها ستون ما خالی است فکر نکنید ما طنز ننوشته‌ایم‌ها! نوشته‌ایم. خوبش را هم نوشته‌ایم. انصافا آن روزهایی که یک طنزی می‌نویسیم و طنز چاپ نمی‌شود، هم سوژه‌اش مردم‌پسند‌تر است هم اجرایش بامزه‌تر است و هم اینکه به دل نویسنده بیشتر چسبیده. منتها قصه اینجاست که به دلایلی از جمله ابر و باد و مه و خورشید و فلک، طنزها کار نمی‌شود. مثلا ما دیروز در مورد یک داماد جوانی طنز نوشتیم که کار نشد. دو سه روز قبل‌ترش در مورد این نوشتیم که یک مسوول عزیزی برای خواهرش نامه نوشته و دستور داده که به او یک پست مدیریتی بدهند و از این مقام همایونی تشکر کردیم. قبل‌ترش یک چیزی در مورد رقص و آواز بازیگر لبنانی تلویزیون نوشتیم. قبل‌ترش یک چیزی نوشته بودیم در مورد اینکه یکی از شهرهای کشور دارای روز ملی شده. قبلش یک چیزی در مورد کوه‌های مشهد نوشته بودیم که بدون اذن ولی نمی‌شد به آن سر زد! قبل‌ترش یک چیزی در مورد حضور و ورود پرستوها به شورای شهر نوشته بودیم. یعنی باور کنید بنده هر روز طنزم را می‌نویسم. بعضی روزها منتشر می‌شود. بعضی روزها هم خیلی داغ است‌، دوستان می‌گذارند لب پنجره سرد شود، گربه همسایه می‌آید از لب پنجره برمی‌دارد و فرار می‌کند. خلاصه تقصیر ما نیست!

عمومی
شناسه : 4299
لینک کوتاه :
دکمه بازگشت به بالا