زنگ خطر ناامنی غذایی

به گزارش جهان صنعت نیوز:  این تحقیق نشان می‌دهد ۸۲ درصد خانوارها در بیش از ۷ گروه (ناامنی تغذیه‌ای متوسط) و ۴۵ درصد خانوارها در بیش از ۱۰ گروه (ناامنی تغذیه‌ای شدید) از ۱۴ گروه غذایی، دچار کم‌مصرفی هستند. متغیرهای درآمد سرانه سالانه خانوار، نسبت بار تکفل در خانوار و بعد خانوار به عنوان موثرترین عوامل موثر بر امنیت تغذیه خانوار شناسایی شده‌اند. وضعیت تاهل سرپرست خانوار و مالکیت منزل شخصی در مرتبه‌های بعدی اثرگذاری قرار دارند. اثر سن و تحصیلات بر امنیت تغذیه‌ای نیز تایید می‌شود. اگرچه هزینه سرانه سالانه غذا در خانوارهای با سرپرست متاهل کمتر است اما در وضعیت امن‌تری قرار دارند. به‌نظر می‌رسد تاهل بر کیفیت و الگوی غذایی سفره خانوار اثر مثبت دارد.

به طور کلی غذا یکی از اساسی‌ترین نیازهای بشر است. نقش غذا در تامین انرژی و ریزمغذی‌های مورد نیاز بدن به‌خوبی شناخته شده است. اثرات کم‌مصرفی، پرمصرفی و سوء‌تغذیه بر سلامت جسمی و روحی فرد نیز به‌مدد تلاش‌های علمی پژوهشگران حوزه‌های مختلف علوم مشخص شده است. همه اینها به ما هشدار می‌دهد که بی‌توجهی به وضعیت تغذیه در سطوح مختلف یک جامعه می‌تواند آثار زیان‌باری بر فرآیند توسعه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی داشته باشد. بر این اساس اسناد و قوانین بین‌المللی مثل اعلامیه جهانی حقوق بشر، پیمان بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و برنامه توسعه پایدار در افق سال ۲۰۳۰ و همچنین اسناد و قوانین ملی ایران مانند اصل ۴۳ قانون اساسی، سند چشم‌انداز ۲۰ ساله و بسته سیاستی اقتصاد مقاومتی بر تامین امنیت غذایی تاکید کرده‌اند.

حلقه‌های تامین‌کننده امنیت غذایی

اجلاس جهانی غذا در سال ۱۹۹۶ آخرین تعریف امنیت غذایی مورد قبول تمامی شرکت‌کنندگان را به این شرح اعلام کرد: «امنیت غذایی آن‌گاه وجود دارد که همه مردم در تمامی ایام به غذای کافی، سالم و مغذی دسترسی فیزیکی و اقتصادی داشته باشند و غذای در دسترس نیازهای یک رژیم تغذیه‌ای سازگار با ترجیحات آنان را برای یک زندگی فعال و سالم فراهم کند.» با دقت در تعریف فوق می‌توانیم امنیت مصرفی غذا را در دو سطح فردی و سلولی تمییز دهیم. حلقه اصلی تامین‌کننده امنیت غذایی در سطح خانوار دستیابی به سیری سلول‌ها است نه سیری شکمی؛ (سطح فردی). چنانچه سبد و سفره غذایی قادر به تامین نیازهای سلولی نباشد منجر به ایجاد ناامنی غذایی و بروز بیماری‌های سوء‌تغذیه ناشی از کمبود مواد غذایی می‌شود. بر این اساس، آگاهی از وضعیت تغذیه افراد می‌تواند یک شاخص ارزیابی امنیت غذایی از منظر دسترسی به غذا نقش ایفا کند. یکی از راه‌های آگاهی از وضعیت تغذیه‌ای افراد اطلاع از محتوای سبد مصرفی خانوارها و مقایسه آن با وضعیت سیری سلولی است.

تعریف اجلاس جهانی غذا از امنیت غذایی بر چهار مفهوم «موجود بودن»، «دسترسی»، «بهره‌مندی مطلوب» و «پایداری» تاکید می‌کند. وجود غذا به‌سمت عرضه امنیت غذایی اشاره می‌کند و با سطح تولید غذا، میزان ذخایر و تجارت مشخص می‌شود. دسترسی به غذا به سطح فقر، قدرت خرید، قیمت‌ها و وجود زیرساخت‌های بازار و حمل‌ونقل و سیستم توزیع غذا وابسته است. پایداری متأثر از آب‌وهوا، تغییرات قیمت‌ها، بلایای طبیعی و مجموعه عوامل اقتصادی و سیاسی است. بهره‌مندی مطلوب معمولا به‌معنای شیوه‌ای است که بدن از اکثر مواد مغذی موجود در غذا استفاده می‌کند. انرژی کافی و جذب مواد مغذی توسط افراد حاصل اقدامات تغذیه‌ای و مراقبتی مناسب، آماده‌سازی غذا، تنوع رژیم غذایی و توزیع غذا درون خانوار است. مفهوم بهره‌مندی مطلوب در این تعریف کمک می‌کند تا بین مفهوم امنیت غذایی و امنیت تغذیه‌ای تمایز قائل شویم. این مفهوم تاکید می‌کند که امنیت تغذیه‌ای چیزی فراتر از امنیت غذایی است. امنیت غذایی به‌معنای فراهم‌بودن غذا و دسترسی همه افراد به آن است در حالی که امنیت تغذیه‌ای منوط به جذب گستره وسیعی از غذاها است که برآورنده مواد مغذی اساسی مورد نیاز بدن باشند.

تحقیق حاضر بر حلقه آخر زنجیره غذا یعنی تغذیه تمرکز دارد و عوامل فردی موثر بر امنیت تغذیه‌ای خانوارها را شناسایی می‌کند که لاجرم امنیت غذایی را هم شامل می‌شود. وضعیت تغذیه‌ای نتیجه جذب غذایی و وضعیت بهداشت است. ممکن است وضعیت بهداشت تاحدی به دسترسی ضعیف به مراقبت‌های بهداشتی، تامین مسکن فقرا و شرایط محیطی مربوط باشد و این می‌تواند به‌واسطه سوء‌تغذیه بدتر شود چراکه افراد را مستعد بیماری می‌کند. تمایز بین خدمات بهداشت و محیط برای اتخاذ راهبردهای مداخلاتی مناسب ضروری است.

در تعریف امنیت غذا و تغذیه تاکید شده است که غذای در دسترس باید نیازهای یک رژیم غذایی را برای زندگی سالم و فعال فراهم کند. این شرط اشاره به عوامل غیرغذایی در تامین امنیت غذایی دارد. همچنین در تعریف سوء‌تغذیه گفته می‌شود که وضعیتی برآمده از کمبود، مازاد یا عدم تعادل در جذب درشت‌مغذی‌ها یا ریزمغذی‌ها است. کمبود ریزمغذی‌ها مشخصا به ناامنی غذایی می‌انجامد زیرا کمبود مواد مغذی امکان زندگی سالم و فعال را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. میزان کمبود نشان‌دهنده شدت ناامنی غذایی و تغذیه‌ای و مدت زمان آن نشان‌دهنده گذرا یا مزمن بودن ناامنی است. در مورد مازاد مواد مغذی نیز می‌توان همین استدلال را داشت که چون سلامت فرد و کیفیت فعالیت او را متأثر می‌کند پس بر ناامنی غذا و تغذیه موثر است. در نتیجه سوء‌تغذیه یکی از عوامل ناامنی غذایی محسوب می‌شود. البته می‌شود تحلیل را دینامیک کرد و نشان داد که ناامنی غذایی نیز می‌تواند منجر به سوء‌تغذیه شود. ناامنی غذایی اگر ناشی از کمبود دسترسی به مواد مغذی باشد منجر به سوء‌تغذیه می‌شود. در عین حال اگر دسترسی به مواد غذایی فراهم باشد اما الگوی تغذیه‌ای درست نباشد، باز هم دچار ناامنی غذایی می‌شویم. هر یک از چهار عامل زیربنایی نیز از عوامل دیگری تاثیر می‌پذیرند.

عوامل فردی موثر بر امنیت تغذیه خانوارها

درآمد خانوار: درآمد خانوار ارتباطی بسیار قوی با همه شاخه‌های امنیت تغذیه دارد. با افزایش درآمد، مصرف سرانه انرژی غذایی در هر روز افزایش می‌یابد و از شیوع کمبود انرژی غذایی کاسته می‌شود. تنوع و کیفیت رژیم غذایی بهبود پیدا می‌کند، آسیب‌پذیری اقتصادی کم می‌شود و درصد متوسط هزینه‌های مربوط به غذا کاهش می‌یابد. لذا افزایش درآمد باید یک مؤلفه کلیدی در هر راهبرد اتخاذی برای کاهش ناامنی تغذیه به حساب آید.

نیروی کار خانوار: نیروی کار خانوار نشانگر منبع سرمایه انسانی خانوار در فعالیت‌های اقتصادی است. با افزایش نیروی کار خانوار، میزان درآمد کل خانوار افزایش می‌یابد و تامین غذا بهبود پیدا می‌کند. اگر افزایش نیروی کار همراه با تنوع منابع درآمدی نیز باشد با کاهش ریسک درآمدی، آسیب‌پذیری خانوار در برابر ناامنی تغذیه نیز کاهش می‌یابد. انتظار می‌رود هرچه سرمایه انسانی خانوار در کار بیشتر شود با افزایش ارتباطات اجتماعی که در فضای کار شکل می‌گیرد آگاهی‌ها نسبت به مؤلفه‌های سلامت و تغذیه بیشتر شود و ضریب امنیت تغذیه خانوار بالاتر رود.

سطح تحصیلات: این امکان وجود دارد که در میان جوامعی که در آنها غذای کافی برای برآوردن نیازهای انرژی وجود ندارد آموزش بتواند کمیت و کیفیت رژیم غذایی را بهبود بخشد زیرا آگاهی از نیازهای تغذیه‌ای، تامین مصرف غذای مناسب و مدیریت موثر منابع خانوار را افزایش می‌دهد. در صورتی که مصرف غذا فراتر از نیازهای غذایی باشد خانوارها مصرفشان را جهت پیشگیری از چاقی و خطر بیماری‌های مزمن ناشی از مصرف بیش از حد، کاهش می‌دهند. انتظار می‌رود آموزش اثر مثبتی بر کیفیت رژیم غذایی داشته باشد چراکه آگاهی و توانایی بیشتر جهت درک دانش تغذیه‌ای و عمل به آن را به همراه دارد. با این وجود، از آنجا که خانوارهای دارای درآمدهای بالاتر معمولا تحصیلکرده‌تر هستند، شاید پیشرفت‌های آشکار در امنیت تغذیه که با افزایش آموزش همگام است در حقیقت قابل اسناد به درآمد باشد.

سن سرپرست خانوار: درباره این عامل نتایج متعارضی وجود دارد. می‌توان انتظار داشت که با افزایش سن سرپرست خانوار، امنیت تغذیه بالاتر رود. این می‌تواند به دلیل افزایش تجربه کاری سرپرست خانوار، افزایش آگاهی وی از مولفه‌های سلامت و تغذیه و یا به دلیل به بار نشستن سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت باشد که بعدا اثر خود را در ثروت و درآمد نشان می‌دهد و از این طریق بر امنیت تغذیه موثر واقع می‌شود. همچنین هر چه سن بیشتر شود ریسک‌گریزی فرد فزونی می‌گیرد و سعی می‌کند منابع درآمدی بیشتری برای خود تدارک ببیند. از طرف دیگر می‌توان انتظار داشت که با افزایش سن و به دنبال آن کاهش بهره‌وری و وابستگی به کمک‌های مالی امنیت تغذیه کمتر شود. البته این امر بیشتر مختص به گروه‌های با افراد سالخورده است.

جنسیت سرپرست خانوار: به نظر می‌رسد خانوارهای تحت سرپرستی مردان نسبت به خانوارهای تحت سرپرستی زنان، به لحاظ کمیت رژیم غذایی تا حدی از مزیت برخوردار باشند. مصرف سرانه انرژی غذایی روزانه در این خانوارها بیشتر است. کیفیت رژیم غذایی از وضعیت بهتری برخوردار است و آسیب‌پذیری اقتصادی نیز کمتر است.

بعد خانوار: بعد خانوار نشان‌دهنده سطح نیازهای خانوار است. با افزایش بعد خانوار زحمت تامین نیازها از جمله نیازهای غذایی و تغذیه‌ای بیشتر می‌شود. لذا این عامل اثر منفی بر امنیت تغذیه می‌گذارد.

تاهل سرپرست خانوار: در مورد این عامل بحث‌های نظری مختلفی مطرح است؛ برخی استدلال می‌کنند چون خانوارهای با سرپرست متاهل معمولا بعد بزرگ‌تری هم دارند، افزایش هزینه‌های خانوار می‌تواند امنیت تغذیه‌ای خانوار را در معرض خطر قرار دهد. برخی دیگر با اشاره به مشارکت همسر در تامین مالی خانوار، هم‌افزایی ناشی از این همکاری در بهبود وضعیت مالی را در بهبود امنیت تغذیه موثر می‌دانند.

تملک منزل شخصی: ناامنی تغذیه در خانوارهایی که در منزل شخصی به سر می‌برند و هزینه‌ای برای اجاره و یا رهن پرداخت نمی‌کنند کمتر شایع است، زیرا این خانوارها می‌توانند این هزینه مازاد را در تهیه اقلام غذایی به کار برند. دارا بودن منزل مسکونی شاید بیانگر سطح مطلوب درآمد و در نهایت دسترسی بیشتر به غذا باشد.

سبد غذایی مطلوب برای جامعه ایرانی

جهت ارزیابی وضعیت امنیت تغذیه باید پیش از هر چیز به معرفی سبد مطلوب غذایی خانوار بپردازیم تا بر اساس آن بتوانیم شاخص امنیت تغذیه را تعریف کرده و سپس عوامل فردی موثر بر آن را شناسایی کنیم. آن سبد غذایی مطلوب است که هم دربردارنده تمام ریزمغذی‌های مورد نیاز بدن باشد و هم میزان ریزمغذی‌ها و انرژی غذا متناسب با ذائقه و ترجیحات افراد باشد تا پایبندی به آن ساده و دلخواهانه باشد. لذا سبد مطلوب خانوار ایرانی باید متناسب با الگوی مصرف خانوار ایرانی تعریف شود. صالحی و همکاران (۲۰۱۳) طی همکاری دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت، دانشکده بهداشت، دانشکده علوم تغذیه و رژیم‌شناسی دانشگاه علوم پزشکی تهران و انستیتو تحقیقات تغذیه‌ای و صنایع غذایی کشور اقدام به معرفی «سبد غذایی مطلوب برای جامعه ایرانی» کردند. آنها از یک طرف استانداردهای مربوط به میزان انرژی و مواد مغذی مورد نیاز بدن را که توسط سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان بهداشت جهانی و سازمان خواروبار و کشاورزی تعیین شده‌اند مبنا قرار دادند و از طرف دیگر پس از بررسی سبد غذایی خانوارهای ایرانی و شناسایی چهارده گروه غذایی پرمصرف، موفق به پیشنهاد سبد غذایی‌ای شدند که هم ریزمغذی‌های مورد نیاز افراد را تامین کند و هم متناسب با الگوی تغذیه‌ای خانوارهای ایرانی باشد.

 

جدول ۱. سبد غذایی مطلوب برای جامعه ایرانی بر اساس حداقل نیاز سالانه هر فرد

گروه غذایی

مقدار موردنیاز (کیلوگرم/نفر/سال)

نان

۵/۱۱۳

برنج

۶/۳۴

ماکارونی

۳/۷

گوشت قرمز

۹/۱۳

گوشت مرغ

۱/۹

گوشت حیوانات دریا

۳/۷

شیر

۵/۳۶

لبنیات

۷۵/۴۵

تخم‌مرغ

۷۷۵/۱۲

روغن‌نباتی

۷۷۵/۱۲

میوه‌ها

۲/۱۰۲

سبزی‌ها

۵/۱۰۹

حبوبات

۴۹/۹

قند و شکر

۶/۱۴

 

شاخص امنیت غذایی

در بررسی این مساله که برای تعریف شاخص ناامنی تغذیه‌ای، کم‌مصرفی در چه تعداد از گروه‌های غذایی ۱۴‌گانه را می‌توان معادل ناامنی تغذیه دانست به این نکته توجه شد که سند سبد غذایی مطلوب خانوار ایرانی با محوریت تامین پنج ریزمغذی اساسی تدوین شده است: ریبوفالوین، پروتئین، کلسیم، آهن، ویتامین آ. بررسی‌ها نشان داد که برای هر یک از این ریزمغزی‌ها حداقل چهار و در نهایت هشت گروه غذایی هم‌ارز در میان گروه‌های ۱۴‌گانه غذایی وجود دارد. برای مثال ویتامین آ در ۴ گروه میوه‌ها، سبزی‌ها، گوشت حیوانات دریایی و تخم‌مرغ به میزان نسبتا خوبی یافت می‌شود یا پروتئین از هشت گروه تخم‌مرغ، گوشت مرغ، گوشت حیوانات دریا، گوشت قرمز، شیر، لبنیات، حبوبات و سبزیجات قابل تامین است. لذا اگر کسی در هشت گروه غذایی دچار کم‌مصرفی باشد امکان ندارد که کمبود ریزمغذی مربوط به آن هشت گروه (در این مثال، پروتئین) از طریق بیش‌مصرفی در هیچ گروه دیگر باقی‌مانده جبران شود، اما کسانی که در کمتر از هشت گروه غذایی کم‌مصرفی دارند به طور کلی در دو وضعیت قرار دارند: برخی کم‌مصرفی در بعضی گروه‌های غذایی را با بیش‌مصرفی در گروه‌های دیگر جبران کرده‌اند و برخی دیگر موفق به جبران نشده‌اند و دچار سوء‌تغذیه از جنس کم‌مصرفی هستند.

لذا در بین خانوارهایی که در کمتر از هشت گروه غذایی کم‌مصرفی دارند برخی به وضعیت ناامنی تغذیه رسیده‌اند و برخی از امنیت تغذیه برخوردارند (گرچه ممکن است دچار سوء‌تغذیه از جنس بیش‌مصرفی باشند). به دلیل حضور همزمان این دو گروه نمی‌توان وضعیت امنیت تغذیه را در این وضعیت با اطمینان مشخص کرد اما به لحاظ متوسط اجتماعی می‌توان گفت خانوارهایی که در بیش از سه گروه غذایی و کمتر از هشت گروه غذایی دچار کم‌مصرفی هستند، به طور متوسط (برخی در وضعیت ناامنی تغذیه‌ای و برخی در وضعیت امنیت کامل تغذیه‌ای) دچار ناامنی تغذیه‌ای خفیف هستند. اما در مورد خانوارهایی که در بیش از هفت گروه غذایی دچار کم‌مصرفی هستند بااطمینان می‌توان از وجود ناامنی تغذیه‌ای صحبت کرد. این گروه که نسبت به گروه قبل در دسته ناامن متوسط تغذیه‌ای قرار می‌گیرد و شدت کم‌مصرفی در آن آنقدر زیاد است که هم نگرانی ما را به خود جلب کند و هم آنقدر قابل تفکیک (یعنی از دو دسته امن و ناامن تشکیل نشده باشد) است که بتوان در مورد آن اقدام به مداخله یا سیاستگذاری و ارائه کمک‌های سازمان یافته کرد را به عنوان گروه دچار ناامنی تغذیه‌ای متوسط می‌شناسیم.

یافته‌های آماری

به طور کلی ناامنی تغذیه‌ای کامل یعنی فرد در هیچ‌یک از ۱۴ گروه غذایی مصرف کافی نداشته باشد. ناامنی تغذیه‌ای شدید در میانه ناامنی تغذیه‌ای متوسط و ناامنی تغذیه‌ای کامل تعریف شده، یعنی اگر خانواری در بیش از ۱۰ گروه غذایی دچار کم‌مصرفی باشد، دچار ناامنی تغذیه‌ای شدید است. یافته‌های این تحقیق نشان می‌دهد که ۱۵۴۲۴ خانوار در بیش از ۷ گروه غذایی کمتر از حد استاندارد مصرف می‌کنند. به عبارت دیگر، ۸۳ درصد از خانوارها دچار ناامنی تغذیه‌ای متوسط هستند. ۸۵۰۳ خانوار در بیش از ۱۰ گروه غذایی کمتر از حد استاندارد مصرف می‌کنند. لذا ۴۵ درصد خانوارها در وضعیت ناامنی تغذیه‌ای شدید قرار دارند.

بررسی‌ها نشان می‌دهد که هزینه سرانه سالانه غذا در خانوارهای با سرپرست مجرد نسبت به خانوارهای با سرپرست متاهل بیشتر بوده است. به بیان دیگر، اگرچه هزینه سرانه خانوارهای با سرپرست مجرد برای غذا نسبت به خانوارهای با سرپرست متاهل بیشتر بوده اما خطر ناامنی تغذیه بیشتر در کمین آنها بوده است؛ یعنی الگوی غذایی در خانوارهای با سرپرست متاهل نسبت به خانوارهای با سرپرست مجرد مناسب‌تر بوده و اثر آن از اثر هزینه‌ای غذا پیشی گرفته است. به این ترتیب خانوارهای با سرپرست متاهل از امنیت تغذیه بیشتری برخوردار شده‌اند. هرچند اثر مثبت تحصیلات سرپرست بر درآمد و نهایتا هزینه‌کرد غذا در خانوار تایید می‌شود اما این به معنای بهبود الگوی تغذیه خانوار نیست، زیرا از یک طرف نظام آموزشی نقش سازمان‌یافته‌ای برای اصلاح الگوی تغذیه افراد ندارد و از طرف دیگر فرزندان خانوار که دیرتر وارد بازار کار می‌شوند از نقش بالقوه ارتباطات اجتماعی در اصلاح الگوی تغذیه نیز محروم هستند.

افزایش بعد خانوار نیز از یک طرف به منزله افزایش هزینه‌های مصرفی خانوار است که می‌تواند اثر خود را در کاهش کیفیت و کمیت سفره غذایی به ظهور رساند. در عین حال نمی‌توان با اطمینان گفت که بعد خانوار در همه حال مخرب امنیت تغذیه است بلکه ترکیب جمعیتی اعضای خانوار نیز مهم است. اگر بعد بزرگ‌تر خانوار به معنای تعداد بیشتر شاغلان (و منابع درآمدی بیشتر) باشد، اگرچه هزینه کل خانوار همچنان افزایش می‌یابد، ممکن است اثر درآمدی این ترکیب جمعیتی بتواند افزایش هزینه‌ها را جبران کند. در مقابل اگر افزایش بعد خانوار همراه با افزایش تعداد خردسالان یا کهنسالانی باشد که آورده مالی برای خانواده ندارند و نیازهای خاصی به تناسب این دوره‌های سنی دارند، وضعیت امنیت تغذیه رو به افول می‌رود.

همچنین باید در تحلیل اثر بعد خانوار به نوا خانوار نیز توجه شود که آیا خانوار هسته‌ای است یا گسترده. در خانوارهای گسترده که از چند خانوار هسته‌ای شکل می‌گیرد (این نوع خانوار در مناطق روستایی متداول‌تر است تا مناطق شهری) وقوع صرفه‌های مقیاس در هزینه‌های خانوار نیز محتمل است و این حتی می‌تواند رابطه متداول بعد خانوار و امنیت تغذیه را که یک رابطه معکوس و مخرب است به یک رابطه سازنده تبدیل کند. در این تحقیق با تعریف متغیر نسبت بار تکفل سعی شد این ملاحظات در کنار بعد خانوار در نظر آورده شود تا نتایج معتبرتری حاصل شود و چنانکه مشاهده شد، در جامعه مورد بررسی و افزایش بعد خانوار یک عامل خطر محسوب می‌شود.

برگرفته از مقاله سروش افخمی، علی اصغر سالم و و جواد طاهرپور

اخبار برگزیدهاقتصاد کلانپیشنهاد ویژه
شناسه : 289296
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا