نادر کریمی جونی*/ یادداشت

آقای روحانی، اسب‌سواری پیشکش

جهان صنعت نیوز| همکاران وی در این‌باره تاکید می‌کنند که دولت برای ماه‌های پایانی امسال و سال ۹۸، تدابیری اندیشیده تا زندگی مردم و بالاخص اقشار حقوق‌بگیر کمترین آسیب را از شرایط کنونی کشور متحمل شود.


این وعده‌ها البته با آنچه شهروندان ایرانی در واقعیت کشور می‌بینند، تفاوت زیادی دارد چون در زندگی واقعی شهروندان مشاهده می‌کنند که قیمت کالاها و مایحتاج عمومی‌شان نسبت به سال گذشته و حتی نسبت به ابتدای سال‌جاری نیز افزایش قابل توجهی پیدا کرده است.

این بدان معنی است که سفره‌های مردم کوچک‌تر و زندگی‌شان محدودتر شده است. در چنین شرایطی خطر بیکار شدن عده‌ای از شاغلان تهدید به مراتب نگران‌کننده‌تری است که دلمشغولی‌ بسیاری از ایرانیان را به وجود آورده است.

البته در دولت هنوز مراسم‌هایی برای ایجاد هزاران شغل تا پایان سال برگزار می‌شود و همکاران حسن روحانی با لبخند و امیدواری درباره اینکه چه تعداد از شهروندان کشور به جمع شاغلان خواهند پیوست و از نظر معیشتی در وضعیت بهتری قرار می‌گیرند، صحبت می‌کنند.

برای نمونه همین شنبه گذشته محمدباقر نوبخت رییس سازمان برنامه‌وبودجه و سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تفاهمنامه‌ای امضا کردند که در آن با تعهد پرداخت دو میلیارد تومان تسهیلات، وزارت ارشاد متعهد به ایجاد ۲۰ هزار شغل در زمینه‌های فرهنگی و رسانه‌ای می‌شود. در مراسم امضای این تفاهمنامه نوبخت با شادمانی از اضافه شدن ۲۰ هزار نفر به جمع شاغلان صحبت می‌کند و مغرورانه از توجه دولت به بهبود وضعیت معیشتی شهروندان خبر می‌دهد.

البته روی کاغذ و در مراسم تبلیغاتی، هر سال می‌توان ده‌ها هزار شغل جدید ایجاد کرد و شمار بیکاران را روزبه‌روز کاهش داد مانند دولت محمد احمدی‌نژاد می‌توان اعلام کرد که میلیون‌ها شغل ایجاد شده و درصد بیکاری در کشور سقوط آزاد کرده است اما این اظهارنظرها وقتی با واقعیات مشهود کشور مغایر باشد چه تاثیری دارد؟

در عالم واقعیت روزنامه‌ها و نشریات مستقل هم‌اکنون در وضعیت زندگی گیاهی به‌سر می‌برند و تنها خود را با چنگ و دندان زنده نگه داشته‌اند. به لحاظ عملیاتی دولت تنها سه تا چهار درصد هزینه‌های روزنامه‌ها را به عنوان یارانه به آنان پرداخت می‌کند.

در عین حال گفته می‌شود که اعضای تیم اقتصادی دولت می‌پرسند چرا و به چه دلیل باید بودجه دولت و اموال عمومی کشور را برای روزنامه‌ها خرج کرد؟

این حرف به‌طور کلی حرف درستی است و اگر روزنامه‌ها در ذات خود یک بنگاه فرهنگی و اطلاع‌رسانی هستند باید هزینه‌های خود را خودشان تامین کنند اما مشکل آن است که ده‌ها نشریه و روزنامه ریز و درشت وابسته به دولت یا تحت پوشش دولت، از رانت بی‌حد و مرز کمک‌های پیدا و پنهان دولتی برخوردارند.

در واقع دولت و نهادهای مختلف آن که مالکیت روزنامه یا نشریه‌ای را در اختیار دارند کمک‌های خود را در قالب درج آگهی به سوی آن نشریه سراریز می‌کنند و بدین‌ترتیب در حالی که روزنامه‌‌های دولتی و شبه‌دولتی به واسطه دریافت آگهی و کمک‌های گوناگون از بودجه دولت هر روز فربه‌تر می‌شوند نشریات مستقل و غیردولتی که سهم ناچیزی از آگهی به ایشان می‌رسد، هر روز به مرگ نزدیک‌تر می‌شوند.

علاوه بر این مواردی وجود دارد که مقامات دولتی، صاحبان بنگاه‌های خصوصی را برای اعطای آگهی یا اعلام اعطای آگهی به یک نشریه، تحت فشار گذاشته و صاحبان بنگاه‌ها و فعالان بخش خصوصی نیز برای در امان ماندن از خطر تسویه‌حساب‌های بعدی، از اوامر مقامات دولتی تمکین کرده‌اند.

در این صورت و در حالی که حق نشریات مستقل و آزاد از سرجمع آگهی‌های دولتی و غیردولتی توسط نشریات دولتی و شبه‌دولتی بلعیده می‌شود و افزون بر آن کمک‌های پیدا و پنهان دولت به رسانه‌ها نیز به جیب رسانه‌های وابسته یا در مالکیت دولت ریخته می‌شود، رسانه‌های مستقل چگونه می‌خواهند به حیات خویش ادامه دهند؟ این شرایط گام به گام نشریات مستقل را به عنوان بنگاه‌های بخش خصوصی به کام مرگ می‌کشاند و در نتیجه مرگ این بنگاه‌ها، هزاران نفر به طور مستقیم یا غیرمستقیم بیکار می‌شوند.

در این باره برخی روزنامه‌نگاران اتفاقا بر این باورند که دولت از کاهش تعداد رسانه‌ها و نشریات مستقل، به عنوان کاهش مزاحم استقبال می‌کند و به همین دلیل برای دست‌اندرکاران و تصمیم‌گیران دولت چندان اهمیتی ندارد که چه تعداد از همکاران مستقیم یا غیرمستقیم نشریات و رسانه‌های مستقل بیکار می‌شوند. اما با کمی تغییر، همین بلایی که بر سر نشریات مستقل و آزاد به عنوان بنگاه‌های بخش خصوصی آمده، بر سر سایر بنگاه‌های کوچک و متوسط بخش‌خصوصی نیز آمده است.

چه، آنچه حمایت‌های دولتی برای افزایش توانایی و قدرتمند‌تر شدن بنگاه‌های غیردولتی خوانده می‌شود، در واقع حمایت‌هایی است که دولت برای سر پا نگه داشتن بنگاه‌های شبه‌دولتی یا به اصطلاح خصولتی به حلقوم همیشه گرسنه آنان می‌ریزد.

به همین دلیل بنگاه‌های کوچک و متوسط بخش‌خصوصی روز به روز به مرگ نزدیک‌تر می‌شوند و خطر بیکاری کارگران‌شان را تهدید می‌کند در حالی که بنگاه‌های شبه‌دولتی و آنچه به عنوان خصولتی معروف شده با کمک‌های دریافت شده از بودجه عمومی کشور فربه و فربه‌تر می‌شوند و حقوق هزاران کارگر دیگر را پایمال می‌‌کنند.

به این ترتیب در حالی که دولت ادعای ایجاد ده‌ها یا صدها هزار شغل جدید را دارد، با نابودی و مرگ کارگاه‌های کوچک و متوسط، کارگرانی دیگر بیکار می‌شوند.

دقیقا روشن نیست که چه تعداد از شغل‌های مورد ادعای دولت واقعا پدید آمده و در این شغل‌ها چند نفر به کار مشغول شده‌اند.

از آن سو دقیقا معلوم نیست که در اثر از میان رفتن کارگاه‌های مورد اشاره در بخش خصوصی چه تعداد از کارگران بیکار شده و به خیل عظیم بیکاران جامعه ایران پیوسته‌اند اما مشاهدات عینی از وضعیت بنگاه‌ها و کارگاه‌های بخش خصوصی نشان می‌دهد که به احتمال قوی موازنه این پیدایش و نابودی منفی است چه آنکه درصد اشتغال و بیکاری اگر براساس کار هم‌ارز تامین معیشت در نظر گرفته شود، دولت حسن روحانی کارنامه خوبی نداشته است.

با این شرایط، باید به دولت توصیه کرد که به جای برگزاری نشست‌های نمایشی و امضای تفاهمنامه‌های جذاب، هزینه‌های وعده داده شده برای ایجاد شغل‌های جدید را صرف حفظ و زنده نگه داشتن شغل‌های موجود کند تا از بیکار شدن کارگران فعلی و افزایش شمار بیکاران کاسته شود. این توصیه شبیه این ضرب‌المثل ایرانی است که: قاچ زین را بچسب، اسب‌سواری پیشکش!

یادداشت
شناسه : 6589
لینک کوتاه :
دکمه بازگشت به بالا