حق تعیین سرنوشت، از مخملباف تا کویتی‌پور

به گزارش جهان صنعت نیوز:  بخشی از حرف‌هایش درباره بهروز وثوقی و اگر اشتباه نکنم رضا بیگ‌ایمان‌وردی و داریوش بود و اینکه چرا این آدم‌ها الان خارج هستند و جمهوری اسلامی اجازه نمی‌دهد این‌ها به ایران بازگردند. این‌ها البته برایم تازه نبود. پیشتر همین حرف‌ها را جای دیگری گفته بود و خوانده بودم. از اینکه نتوانستم یا نشد پس از نزدیک ۴۵ دقیقه گفتگو چند جمله درباره آسیب‌های مداحی و نوحه‌خوانی از زیر زبانش بیرون بکشم، سرخورده شدم. او کسی بود که از کودکی با صدایش بزرگ شده بودم و سبک منحصربه‌فردش را در خواندن اشعار حماسی به شدت می‌پسندیدم و نغمه‌های عاشورایی و ترانه‌های حماسی‌اش درباره جبهه و جنگ هیچ‌گاه از خاطرم پاک نمی‌شود.


آثار کویتی‌پور در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ آنقدر تأثیرگذار بود که بسیاری از جوانانی را که خیلی هم مذهبی نبودند، جذب می‌کرد. صدای کویتی‌پور مانند آهنگران آن سال‌ها تبدیل به برند موسیقی جبهه و جنگ شده بود، هنوز هم شهرت او وامدار همان ترانه‌هایی است که در فضا و حال و هوای جبهه و انقلاب خوانده است. جالب است که هر قدر در مقطعی کوشید با وارد کردن آلات موسیقی به آثارش به‌روزتر شود، تأثیرگذاری‌اش کمتر شد. درباره این عدم‌موفقیت هم باید کارشناسان این عرصه نظر بدهند. اما آن روز پس از آن گپ و گفت نسبتاً طولانی احساسم این بود که جبهه فرهنگی انقلاب یک هنرمند تأثیرگذار را از دست داده است چراکه کویتی‌پور در میان حرف‌هایش از هر دری سخن گفت جز موضوعی که من فکر می‌کردم تخصصش است و باید درباره آن، نظرات راهگشا و مهمی از زبان او شنید.

همین ماجرا باعث شد وقتی ترانه‌خوانی اخیر او را در فضای مجازی دیدم اصلاً تعجب نکنم. او در آن ویدئو همان آدم ساده و صادق و بی‌شیله پیله و البته حیران و سرگشته و پریشانی است که در مصاحبه چند سال پیشم او را شناخته بودم؛ آدمی که گویی دوست ندارد او را به نام و عنوان و هویتی که داشته و دارد، بشناسند و ترجیح می‌دهد آدم دیگری باشد، اما واقعیتی که او توجهی به آن ندارد این است که شهرت و محبوبیت او صرفاً به حنجره‌ای برمی‌گردد که زمانی از آن ترانه‌های حماسی بروز کرده و در دل مخاطبان نشسته است. مردم کویتی‌پور را به خاطر اظهارنظراتش درباره موضوعات احیاناً سیاسی دوست ندارند و نخواهند داشت، تجربه هم همین را نشان می‌دهد. تقریباً هیچ هنرمندی را نمی‌توان مثال زد که در برهه‌ای از دل انقلاب و کار برای انقلاب به شهرت رسیده باشد و توفیقاتش با پشت کردن به انقلاب و ارزش‌های آن ادامه پیدا کرده باشد.

عاقبت محسن مخملباف شاید بهترین مثال باشد. مخملباف البته آنطور که اطرافیانش بارها گفته‌اند، چوب غرور و خودشیفتگی‌اش را و اینکه احساس کرد برای خودش کسی است، خورد. آن‌ها که در مقطعی فکر کردند توفیقاتشان صرفاً متکی بر استعدادهای فردی و ذاتی خودشان بوده است و چیزی به انقلاب اضافه کرده‌اند، چرخش دوران اثبات کرده که اشتباه کرده‌اند. گویا هنرمند انقلابی و توفیق از این گذر زکاتی دارد و اگر فرد از درک جایگاهی که در آن ایستاده غافل شود و به یک معنا زکات کارش را نپردازد، از بازیابی و خلاقیت و جوشش هنری باز می‌ایستد و آن استعداد درونی و خدادادی دیگر نه دنیا برایش می‌سازد و نه آخرتش را آباد می‌کند. درباره غلام کویتی‌پور و هنرمندانی، چون او باید عاقبت بخیری خواست وگرنه انقلاب اسلامی تا به حال و در این ۴۰ سال بسیار چهره‌ها و شخصیت‌های بزرگ و کوچک به خود دیده و آمد و شدهای زیادی را تجربه کرده است.

کویتی‌پور هم یکی از آن همه است که روزی آمده و با صدایش بر دل‌های عاشق خیمه زده و روزگاری نیز با خواست و اراده خود جایش را با خواسته‌ها و دغدغه‌های دیگری عوض کرده و بر خاستگاهی دیگر گام زده است. هر انسانی خودش سرنوشتش را انتخاب می‌کند و این حق تعیین سرنوشت است که مسئولیت پاسخگویی به سرنوشتی را که برای خود رقم زده‌ای، ایجاد می‌کند.

 

اجتماعی و فرهنگیاخبار برگزیدهخواندنی
شناسه : 117212
لینک کوتاه :
دکمه بازگشت به بالا