نقطه شکست کجاست؟

همایون دارابی  * در کلیت داستان بورس تهران مانند بورس‌هایی نظیر استرالیا، کانادا، آفریقای‌جنوبی و برزیل موادخام یا کامودیتی‌محور است و این محصولات با قیمت جهانی ارزش‌گذاری می‌شوند، بله ارزش فروش صادراتی شرکت‌های بورسی که سهم بالایی در کل بازار دارند افزایش یافته و به تبع آن میزان سود و ارزش شرکت‌ها بالا می‌رود، از سمت دیگر هم رشد ارزش دلار به نفع کل بازار است، چون ارزش ماشین‌آلات و تکنولوژی شرکت‌ها افزایش پیدا می‌کند و به فرض یک پتروشیمی ‌یک‌میلیارد دلاری مثلا در دلار ۳هزار تومان ۳هزار میلیارد تومان ارزش دارد و در دلار مثلا ۱۸هزار تومان ۱۸هزار میلیارد تومان. پس ارزش جایگزینی باعث رشد ارزش بازار می‌شود، اما رشد ارزش دلار و گروهی از سهام بازار نظیر خودروسازان، تجهیزات‌سازان و… تاثیر منفی دارد که این تاثیر منفی ناشی از عدم تغییر نرخ فروش این شرکت‌ها به میزان افزایش هزینه‌ها است.


برخی معتقدند از یک‌جایی به بعد که دلار در مداری غیرمنطقی رشد کند بر بورس اثر منفی می‌گذارد، اما ابتدا باید این مدار غیر منطقی را تعریف کرد. مثلا ما در اقتصاد می‌دانیم با کاهش ارزش پول ملی میزان صادرات بالا می‌رود، اما اگر کاهش ارزش پول ملی به شدت رخ دهد، عملا بنگاه فرصت جایگزینی مواد را به‌دست نمی‌آورد و تنش قیمتی شدید باعث افت صادرات می‌شود. یک میزان شناخته شده در مورد این رشد و همچنین افت دلار وجود ندارد، یعنی اگر هم دلار به شدت ارزشش رشد کند نیز خطرناک است. یک اجماع نسبی وجود دارد که تاکید می‌کند میزان تغییر ارزش پول ملی و دلار یا هر ارز دیگری باید به میزان مابه التفاوت تورم داخلی و خارجی باشد که این خود مقداری بحث‌برانگیز است.

به هر حال موضوع رشد دلار خیلی برای اقتصاد ایران حیرت‌آور نیست، چرا که در ۴۰سال گذشته بیش از ۳۵۰۰برابر شده است. عوامل تاریخی بحث تورم ساختاری اقتصاد ایران است.

در کنار این هر موج از کاهش ارزش پول ملی به دنبال دو موج افزایش نقدینگی و توزیع رانت در اقتصاد کشور رخ می‌دهد. رشد شدید نقدینگی از محل سود بانکی بالاتر از سطوح واقعی در سال‌های ۹۳تا ۹۶و بعد از آن توزیع عظیم رانت دلار ۴هزار و ۲۰۰تومانی باعث شد که فضای اقتصادی برای جهش دلار هموار شود. در همین حال مشکلات مربوط به صادرات و بازگرداندن ارز در هر دو سطح دولتی و بنگاه‌های خصوصی نیز به مشکلات افزوده است، در همین حال باید در نظر داشته باشید که افزایش ارزش دلار می‌تواند یک عامل مهار تورم نیز باشد، به این معنا که با افزایش ارزش دلار سطح نقدینگی به دلار افت می‌کند، مثلا هم‌اکنون این سطح نزدیک ۱۵۰میلیارد دلار است. حالا اگر این سطح را با میزان ذخایر ارزی کشور یا صادرات یکسال نفت خام مقایسه کنیم می‌بینیم هر چقدر قیمت دلار بیشتر باشد اقتصاد از ونزوئلایی شدن دورتر می‌شود و امکان کنترل آن با تزریق ارز خارجی ساده‌تر خواهد بود. تنها مشکل این روش تلاش برای جلوگیری از سرایت رشد دلار به کالاهای مصرفی خانوارهاست که در این زمینه بهترین روش کاری اعطای کوپن مواد غذایی است.

اما جواب دادن به این سوال که تا چه زمانی دلار صعودی خواهد بود، آسان نیست. این چالش نزدیک به ۴دهه‌ای در اقتصاد ایران است که ریشه اصلی آن در بیماری عمده اقتصاد کشور دارد و آن کسری بودجه و حجم عظیم دولت است که بسیار هم بهره‌وری کمی‌ دارد.

در این شرایط حتی اگر تحریم هم برطرف شود، هر ۶ سال قیمت ارز دو برابر می‌شود. یعنی حتی اگر مباحث تحریم هم نباشد شانس دولت‌ها برای کنترل قیمت‌ها حداکثر یک تا ۶ سال است. حال اگر به این مساله کمبود ارز ناشی از تحریم یا مسائلی نظیر کرونا را اضافه کنیم به این می‌رسیم که فعلا این مساله یعنی روند رشد دلار همچنان با اقتصاد ایران همراه خواهد بود. تنها راه شکست این روند اصلاح ساختاری در دولت و کاهش هزینه‌های یک دولت بزرگ و افزایش بهره‌وری و کاهش هزینه مبادله در اقتصاد ایران است. در این شرایط به نظر می‌رسد بدون اصلاح ساختاری و تداوم تحریم‌ها هر دوسال ارزش دلار در برابر ریال بتواند دو برابر شود که روند سریعی است.

اخبار برگزیدهدیدگاه
شناسه : 126136
لینک کوتاه :
دکمه بازگشت به بالا