دو کارت زرد بی‌اساس مجلس به ظریف

دکتر صلاح‌الدین هرسنی * صحبت از امکان ادامه مذاکره با آمریکا و همچنین اهمال وزارت امور خارجه در فراهم‌سازی دیپلماسی اقتصادی از سوی وزارت امور خارجه، دستمایه دادن دو کارت زرد مجلس به دکتر محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه شده است. البته چنین رفتاری با دکتر ظریف مسبوق به سابقه بوده و حتی در گذشته نیز چند بار تکرار شده بود. همچون گذشته طرح سوال از دکتر ظریف  بابت امکان مذاکره با آمریکا از سوی جواد کریمی‌قدوسی از بقایای جبهه پایداری در مجلس صورت گرفته است. البته در مجلسی یکدست اصولگرا آن هم با صدارت محمدباقر قالیباف طرح سوال و استیضاح از وزرا و حتی رای به بی‌کفایتی رییس‌جمهور، غیرمنتظره نیست.


از منظر نشانه‌شناسی طرح پرسشی از این دست در شرایط حاضر و با توجه به سمت و سو‌های اعلامی مجلس پیرامون برجام، معنایی جز انسداد و فریز مذاکره و تداوم وضعیت موجود طبق انتظارات و مواضع اصولگرایان و محافظه‌کاران ندارد. در واقع دادن دو کارت زرد مجلس به دکتر ظریف در شرایط حاضر بیانگر هشداری به دستگاه دیپلماسی به منظور اتخاذ راهبرد صبر حداکثری و مقاومت در قبال فشار حداکثری در عصر پساترامپ است. بنابراین کشور در عصر پساترامپ نیازی به مذاکره و حتی برجام ندارد. تحت این شرایط در باور اصولگرایان مجلس به ویژه اعضای جبهه پایداری، هر گونه تلاش دکتر ظریف برای گشایش‌های سیاسی و اقتصادی آن هم از رهگذر مذاکره، به معنای عبور از خطوط قرمز نظام و حتی خیانت به آرمان‌های حاکمیت خواهد بود به ویژه آنکه اصولگرایان اساسا اعتقاد و باوری به رویکردهایی که دکتر ظریف عهده‌دار آن است، نداشته و ندارند و با متهم کردن او و تیم کاری‌اش به حلقه نیویورک، آنها را مجری پروژه نفوذ در کشور می‌دانند. بر این اساس اصولگرایان مجلس حاضر برجام را نه‌تنها همانند ترکمنچای ننگین، بلکه به مثابه دادن باج به کدخدا می‌دانند.

حال با وجود همه موانع و تردید‌هایی که از سوی اصولگرایان به ویژه اعضای جبهه پایداری برای دستگاه دیپلماسی رقم می‌خورد، مساله آن است که آیا نیازی به تکرار این همه رفتارهای تزاحمی و بی‌اساس و البته منفعت‌طلبانه و کاسبکارانه برای دستگاه دیپلماسی در شرایط حاضر است؟ و باید پرسید آیا مجاری و کانال‌های دیگری جز مذاکره برای کاهش تنش در روابط تهران- واشنگتن وجود دارد و آیا امکان حل بحران تهران- واشنگتن به صفر رسیده که دکتر ظریف نخواهد از هنر دیپلماسی برای حل این بحران و کاهش تنش استفاده کند؟ و دیگر آنکه مگر در شرایط پساتحریم هر گونه ابتکار عمل در حل منازعه تهران- واشگتن بسته به تصمیم تهران نیست که چگونه بخواهد از فرصت‌ها برای گشایش‌های سیاسی و اقتصادی استفاده کند؟ و از همه مهم‌تر اصولگرایان جز انسداد و تلاش برای ممانعت در مذاکره، چه بدیل و آلترناتیوی برای گشایش‌های سیاسی و اقتصادی دارند و نسخه پیشنهادی آنها برای نرمالیزه شدن کشور در شرایط حاضر چیست؟

اما درباره پرسش دیگری که چرا دستگاه دیپلماسی از ظرفیت‌های خود برای موضوع بسیار مهم دیپلماسی اقتصادی استفاده نمی‌کند و اساسا آن را جدی نمی‌گیرد، باید گفت که این پرسش نیز از همان رویکرد‌های تزاحمی اصولگرایان و محافظه‌کاران رادیکال مجلس در قبال دولت ریشه می‌گیرد. بنابراین در این باره باید از اصولگرایان و محافظه‌کاران تندرو پرسید که دستگاه دیپلماسی تا چه میزان در تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی‌های خود دارای اختیارات مستقل است؟ واقعیت آن است که کارویژه‌های دستگاه دیپلماسی با وجود انتظارات و رسالت‌های ذاتی آن رویه مستقلی ندارد و آن‌گونه که به نظر می‌رسد، بیشتر تحت مداخلات نهاد‌های موازی در تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی‌ها در عرصه سیاست خارجی  است. بنابراین تا زمانی که دستگاه دیپلماسی از فاز موازی‌کاری خارج نشود، طبیعی است که نتواند منجر به تقویت دیپلماسی اقتصادی و به تبع آن مناسبات تجاری شود.

* کارشناس مسائل بین‌الملل

اخبار برگزیدهیادداشت
شناسه : 166549
لینک کوتاه :
دکمه بازگشت به بالا